سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که پوشش شرم گزیند کس عیب او نبیند . [نهج البلاغه]

بازی گوشی

 
 
همین(جمعه 85 بهمن 20 ساعت 4:56 عصر )

سلام آبجی خوبم می دونم الان داری میشنوی حرفامو ، گرمای وجودتو کنارم دارم حس می کنم ، میشنوم اون صدای مهربونتو که داره منو تسلی میده ، دارم می بینم اون نگاه بی قرارتو که میگه مواظب پسرم باش ، دارم اون دستای قشنگتو که تو سر علی کوچولوت می کشی میبینم . اون لبخند ملیحت ، اون احساس لطیفت هیچوقت فراموشم نمیشه .........آبجی خوبم ، چقد زود پرواز کردی ، یه لحظه درنگ نکردی ؟ یه لحظه به دل ما هم نگاه می کردی ، یه لحظه علی کوچولوتو یاد میاوردی . تو که می دونستی میخوای پرواز کنی ! من می دونم تو می دونستی !! اگه نمی دونستی با اون سن کمت همیشه نمی گفتی که از مرگ نمی ترسی ، نمی گفتی کاش هر چه زود تر پرواز کنیم .


آبجی عزیزم من که نبودم اون شب آخر ، ولی همه میگن شب آخر یه جور دیگه ای علی رو بوس می کردی ، یه جور دیگه بغلش می کردی ، یه جور دیگه توصیه های تربیتی رو بهش می گفتی ، همیشه با بیرون خوابیدن علی مخالفت می کردی ، ولی اون شب آخر که بهت گفت بمونم خونه مامان بزرگ بلافاصله گفتی بمون عزیزم .........چرا رفتی ؟؟؟؟؟؟ چرا؟؟؟


میگن وقتی میخواستی بری خونه که دیگه بخوابی علی رو که همه فکر میکردن فردا میخواد دوباره برگرده خونه رو خیلی بوس می کردی ، همه میگفتن بابا ولش کن دیگه فردا صبح زود میاریمش خونه پیشت ولی تو می خندیدی و می گفتی علی جونم دلم برات تنگ میشه.........


می دونستی میخوای خیلی زود پرواز کنی ، اگه نمی دونستی همیشه با وضو نبودی ، همیشه مهربون نبودی ، همیشه بخشنده نبودی ، میدونستی چون همیشه خوب بودی ، خیلی خوب . آبجی خوبم ای کاش اینجا بودی ای کاش تنهام نمیذاشتی .


ببین چقد تنها شدم ، دیگه کسی نیست به حرفام گوش بده ، دیگه کسی نیست که منو با همه وجودش دوست داشته باشه ، دیگه کسی نیست
منوتنها گذاشتی و رفتی با معرفت ، میگن چرا غمگین می نویسی ، چی جوابشون بدم ، میگن چرا همیشه دم از تنهایی میزنی ، میگن چرا قالب وبلاگت غمگینه ، میگن..... آبجی جونم نمیخوام با این حرفام ناراحتت کنم ولی اگه باهات حرف نزنم و درد دل نکم دق میکنم ، باشه آبجی تحمل میکنم ، باشه گریه نمیکنم ، باشه مامانو آروم میکنم ، باشه علی رو مواظبم ، باشه....... اما آبجی تنهایی خودمو تحمل کنم ، صدای گریه مامانو تحمل کنم ، دوری تو رو تحمل کنم ، فراق حاج آقارو تحمل کنم ، بغض سنگینمو تحمل کنم ، نگاه منتظر علی کوچولو رو چیکار کنم .........کمکم کن آبجی جونم ، کمکم کن دیگه سینه ام تنگ اومده.......



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 5  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 1531  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «